دیروز دومین روز جشنواره قصه گویی بود من و بابایی هم گل دخترمون و بردیم به این جشنواره .طبقه پایین پر بود و رفتیم طبقه بالا ، اولش جای مناسب پیدا نکردیم و گل دخترمون سر پا به یک قصه خارجی همراه با دوبله گوش کرد و بعد یه جای خوب براش پیدا کردم و به سه قصه با اجرای قصه گوهایی از کردستان و همدان گوش کرد خیلی لذت برده بود مخصوصا از قصه ابر سیاه. ثنا جونم کنار ماکت "زاغ و روباه" قصه معروف بقیه عکسها رو در ادامه مطلب ببینید گل دخترمون همراه داداشی محمد امین ...